محمدسیاح: با این وجود نگاه ذات گرایانه به برتری جویی مردان موجب میشود که نتوان به صورت تاثیرگذار آموزشهای لازم را از کودکی به پسران داد. رفتارِ خشن پسران به عنوان یک رفتار برتری جویانه و غیرقابل تغییر، تعریف میشود. در نتیجه تقویت کلیشههای جنسیتی حتی در کشورهای اروپایی و مدرن، پدیده خشونت علیه زنان را به صورت الگویی جهانی تبدیل کرده است. در واقع میتوان گفت مهمترین عامل جهانی شدن خشونت علیه زنان، تقویت رفتار کلیشهای مردان و پرورش کلیشهها در دنیای امروز به طرق مختلف است. رباب خوشبویی دکتری مشاوره، خانواده درمانگر، زوج درمانگر و سکس تراپ در بخش اول این گفتگو با طبنا(خبرگزاری سلامت) خشونت را تعریف کرد. در ادامه بخش دوم این مصاحبه را میخوانید.
*خشونتهای روانی چیست؟
در خشونتهای روانی ممکن است زن به هیچ وجه از نظر جسمیمومرد خشونت رار نگیرد و رفتارهای خشونت آمیز در مورد وی اعمال نشود ولی از طریق رفتارهای کلامیمانند توهین کردن، انتقادهای شدید، دائم و بدون دلیل و غیر منصفانه مردان، فحاشی، بددهنی، مسخره کردن و تهدیدهای دائمیمصداقهای خشونت روانی است که علیه زنان انجام میشود.
یک خشونت شایع در مورد زنان تهدید به طلاق دادن یا ازدواج مجدد یا جدا کردن فرزندان از مادر و محرومیت از حق دیدن آنها است که توسط شوهران اتفاق میفتد. از تهدیدهای دیگری که شامل خشونت روانی میشود این است که شوهران مانع اشتغال و تحصیل زنان میشوند. اتهام به روابط نامشروع از سوی مردان محرم و نامحرم نیز میتواند به غرور و اعتماد به نفس آنها را مورد تهاجم قرار بدهد که این هم نوعی خشونت روانی است.
*پیامدهای خشنوتهای روانی علیه زنان چیست؟
کاهش اعتماد به نفس زنان، بروز افسردگی و اضطراب از پیامدهای اصلی این نوع رفتارهاست، حتی در خشونتهای روانی که مرتب به زنان توهین میکنند میتواند منجر به احساس بی کفایتی در آنها شود و حس جاه طلبی خود را در محیطهای کاری یا تحصیلی از دست بدهند و این اتفاق باعث از دست دادن حس مشارکت در فعالیتهای اجتماعی شود.
کودکانی که شاهد خشونت پدرشان علیه مادرشان هستند ممکن است این رفتارهای را در بزرگسالی تکرار کنند. پرورش کودکان پرخاشگر و تربیت مردان خشونت طلب یا زنانی است که خود خشناند یا پذیرنده خشونت هستند.
خشونت مالی نیز از جمله خشونتهایی است که علیه زنان اتفاق میفتد، زنان معمولا با کار و تحصیلات مساوی از حقوق کمتری نسبت به مردان برخوردارند، زنان خانه دار نیز از نظر مالی کاملا وابسته به همسر یا پسر خود هستند، اجازه اشتغال به کار و فعالیت مالی زنان معمولا به عهده همسر یا پدر و برادر آنهاست و زمانیکه کار نداشته باشند استقلال مالی آنها به شدت به خطر میفتد.
گاهی اوقات زنانی هم که شاغلند مجبورند با تهدید همسرشان تمام درآمد را در اختیار آنها قرار دهند، خشونت دیگر این است که زنان در زمان طلاق هیچ حقی بر سرمایه ایجاد شده بعد از ازدواج ندارند و به عبارتی زنان شریک اموال همسرشان در زندگی مشترک نیستند و زنانی که در یک خانه سالها با همسرشان زندگی کردهاند و با تلاش دونفره منبع مالیای ایجاد شده در صورت طلاق یا فوت همسر هیچ حقی نسبت به اموال همسرشان ندارند.
در ایران زنان مهریه دارند، ولی اغلب این مهریه برایشان منبع مالی نیست و در واقع ابزاری در برابر حق طلاق مردان به شمار میرود. به این صورت که اگر قصد طلاق داشتند با اجرا گذاشتن مهریه مرد را مجبور به طلاق کنند. حتی زنانی که شاغلند و تمام درآمد خودشان را در خانه مشترک خرج کردهاند در زمان طلاق هیچ ادعایی نسبت به اموال ایجاد شده داشته باشند.
به طور کلی میتوان گفت که پیامدهای خشونت علیه زنان شامل صدمات جسمی، مرگ به صورت قتل با خودکشی، صدمات جسمیبه صورت شکستگی و جراحتها، سقط جنین، زایمانهای زودرس، صدمات جسمی، انتقال بیماریها در صورت برقرار رابطه جنسی به شکل تجاوز، صدمات روانی افسردگی، استرس پس از سانحه، اضطراب، اختلالهایی نظیر بدخوابی و خوردن، دردهای بدنی نظیر سردرد، دردهای شکمی، زخم معده است.
*کودکانی که مورد آزارهای جنسی قرار میگیرند چه پیامدهایی را تجربه میکنند؟
از پیامدهای طولانی مدت نیز میتوان به خشونتهای جنسی دختران در دوران کودکی اشاره کرد، دخترانی که در دوران کودکی مورد آزار جنسی به هر شکل از لمس کردن بدن شان تا تجاوز جنسی واقع میشوند آمادگی مصرف مواد و سیگار را دارند و به اختلالهایی نظیر افسردگی و استرس و اضطراب و بی زاریهای جنسی در بزرگسالی دچار میشوند.
پیامدهای دیگر آزارهای جنسی در این دوران میتواند شامل رفتارهای خشن جنسی در بزرگسالی میشود که در چند حالت میتواند اتفاق بیفتد، بچههایی که در خانوادههایی بزرگ میشوند که شاهد رفتارهای خشونت آمیز پدر علیه مادر هستند چه پسر باشند چه دختر این رفتارها روی آنها تاثیر میگذارد. پسرها میتوانند خودشان تبدیل به فرد خشنی شوند که همین رفتارها را نسبت به همسر یا مادر یا خواهر خود انجام بدهند.
این رفتارها در دخترها میتواند پذیرش انواع خشونت را ایجاد کند، یعنی فکر کنند که آنها مستحق این رفتار هستند. این کودکان ممکن است دچار هیجانات منفیای مانند ترس، اضطراب یا خشم نسبت به پدر یا مادر یا هر دوی آنها شوند. پیامد بعدی این است که زمانیکه خشونت در خانواده اتفاق میفتد میتواند منجر به مرگ فرزندان شود.
*عوامل شکل گیری خشونت علیه زنان از کجا ناشی میشود؟
فاکتورهایی که باعث رفتارهای خشونت آمیز نسبت به زنان میشود شامل تحصیلات پایین مردان است، مردانی که از تحصیلات پایین برخوردار هستند احتمال اینکه مرتکب رفتارهای خشونت آمیز شوند بیشتر است اما این صرفا مختص افراد کم سواد نیست بلکه در موارد هم مردان با تحصیلات عالی دست به خشونت و تجاوز زدهاند. زنانی که تحصیلات پایین تری دارند نیز این رفتارها را بیشتر میپذیرند.
کودکانی که در معرض رفتارهای خشونت آمیز والدین خود با یکدیگرند یا مورد بدرفتاری والدین و مراقبت کنندگانشان قرار گرفتهاند تمایل بیشتر دارند که در بزرگسالی به افراد پرخاشگر تبدیل شود.
افرادی که دارای رفتارهای جامعه ستیزیاند، افرادی که نگرش مثبت به خشونت دارند، در جوامعی که خشونت ورزی در آنها به رفتاری عادی شده است، در جوامعی که برای جایگاه بالاتری برای مردان از زنان قائلاند، نگاه جنسیتی برتر مرد، وجود رفتارهای کنترل گرایانه تحت الفاظ غیرت یا دوست داشتن، ابتلا به بیماریهای روانی، استفاده از مواد مخدر و الکل عواملی هستند که میتوانند احتمال بروز خشونت از سوی مردان علیه زنان را افزایش دهد.
*ضعف قانون چقدر در بروز خشونت علیه زنان موثر است؟
ضعف مجراهای قانونی برای مجازات مردانی که مرتکب خشونت علیه زنان میشوند هم عامل دیگری است که بر بروز خشونت علیه زنان دامن میزند. همچنین زمانیکه حمایت اجتماعی مناسبی هم از زنان در جامعه وجود نداشته باشد میتواند آنها را رد معرض خشونت قرار دهد.
نظر شما